مواعظ ماندگار


 





 

خطبه اول:
 

بسم الله الرحمن الرحيم
برادران!
شما را و خودم را سفارش مي‌كنم به تقواي خدا كه راه نجاتي به غير خدا نداريم. مطالبي را از خطبه هفته گذشته در خصوص خطبه متقين آقا اميرالمؤمنين (ع) يادآوري مي‌كنم كه فرمود:
«منطقهم الصواب» مسلمان و اهل تقوا بايد گفتارش صحيح باشد. درست توجه كنيد.
عزيزان!
روز جمعه روزي است كه ان شاءالله الرحمن دردهايمان را دوا كند. درد اول، درد خود انسان است. آيه قرآن است: «ما يلفظ من قول الالديه رقيب». يك كلمه از زبان انسان درآيد، نوشته خواهد شد، فردا بايد حسابش را بدهيم. دو صحيفه بيشتر نيست در يكي گناهان و در ديگري كارهاي ثواب نوشته مي‌شود. هر حرفي كه مي‌زني، اگر به مصلحت اسلام است، به مصلحت انقلاب است، نصيحت بر مسلمانان است، اقلاً اگر براي كسب حلال است، مانعي ندارد، اما اين را بدان اگر حرفي كه مي‌زني به خاطر اينها نباشد، در صحيفه كارهاي ثواب نوشته نمي‌شود، اما صحيفه گناه در آنجا حاضر است؛ پس اول براي مسلمان لازم است كه حرفش را حساب بكند.
برادران! خواهران!
به مطالب زنده و زنده كننده‌اي كه از اهل بيت عصمت (س) وارد شده، دقت كنيد. ما اعتقاد داريم در قيامت بايد حاضر باشيم. آنجا يك ليوان خون روي كسي مي‌پاشند و مي‌گويند اين سهم توست كه خون فلان كس را به ناحق ريختي. مي‌گويد: خدايا! من كه در قتل شركت نكردم، من كه آدم نكشتم. مي‌گويند تو يك كلمه حرف زدي، آن حرف بزرگ شد و به جاي ديگر رسيد، شاخ و برگ پيدا كرد، نتيجه اش اين شد كه به اندازه اين حرف در خون يك مسلمان شركت كني. چطور مي‌تواند باشد كه يك انسان با حرفش در خون شركت بكند. آن بدبخت فراري كه با يك كلمه دعوت به استقامت كرد و ديوانه ها را ديوانه تر كرد، چقدر ناجوانمردانه جنايت ها كردند. آن بيچاره پيرزن كه از مقابل مجلس رد مي‌شد چه گناهي داشت؟ تو هم يك وقت پشت سر كسي حرف مي‌زني بزرگ مي‌شود، دعوا مي‌شود، خداي نكرده يك وقت مي‌بيني كه خون ها ريخته شد.
روي همين اصل مي‌گويند چيزي كه عمده انسان را به جهنم مي‌برد، زبانش هست. منطقهم الصواب. پس مواظب هستند گفتارشان گفتار خوب باشد، چنانچه با يك كلام حيات داده مي‌شود به يك مجتمع. هفته گذشته اشاره شد ديگر توضيح نمي‌دهم.
انسان مسلمان متواضع مي‌شود، متكبر نمي‌شود. ضرر منيت چيست؟ تواضع نقشش چيست؟ اين را بدانيد كه رسول اکرم(ص) تواضع و اخلاق حسنه‌اش سبب شد كه اسلام عالمگير شود. خدا لعنت كند به آنها كه جلوي پيشرفت اسلام سنگ انداختند. اگر با آن كيفيت كه رسول اکرم (ص) بنيانگذاري و اميرالمؤمنين (ع) تعقيب كرد، پيش مي‌رفت. اگر منافقين داخلي، ستون پنجم دشمن فعاليت نداشت، اخلاق اينها دنيا را جلب مي‌كرد، چنانكه مي‌بينيم كرده است. ائمه اطهار(ع) كه در زمان آنها حكومت در دست بيگانگان بود، مثل يك انسان عادي، به هيچ نحو قدرت فعاليت نداشتند. حتي سئوال كردن از اينها هم محدود بود، ولي با اين همه مي‌بينيم كه چقدر از ملل مختلفه به جهت اخلاق ايشان مسلمان شده‌اند، اما تكبر ابوجهل و امثال آنها، خودشان و ملت هايشان را خاكسترنشين كرد. به آيه درست توجه كنيد. مقابل تواضع مسلمان و متقي ها كه به قول اميرالمؤمنين (ع) تواضع را اخذ كرده‌اند، تكبر مقابل آن است. به آيه توجه فرمائيد:
«و حجدوابها و استيقنتها انفسهم ظلما وعلوا فانظر كيف كان عاقبه المفسدين» الله اكبر، قرآن تمام آياتش اعجاز است و اين از آيات عجيب است. اينها يك گروه بوده‌اند كه آيات الهي را انكار كردند، نبوت رسول اكرم (ص) را انكار كردند، نبوت انبياء (ع) را در زمان خودشان انكار كردند؛ و استفلتها انفسهم، زيربار نرفتند، اما در نفس هايشان يقين داشتند. بدانيد ابوجهل، پيامبر اكرم(ص) را از شما و ما بهتر مي‌شناخت. چنانچه مي‌دانيد بني صدر امام را از شما و از ما بهتر مي‌شناخت، و حجدوابها، انكار كردند آيات الهي را در حالي كه يقين داشتند.
اگر انسان به اين حد برسد، حتي انسانيت خودش را زير پايش مي‌گذارد. بعد از يقين به آيات الهي باز هم انكار كند. منشأ اين چيست؟ منشأ آن ظلما و علوا همان خودبيني است. گفتيم ابوجهل رسول اكرم (ص) را از تو و من بهتر مي‌شناخت. بني صدر، رهبر انقلاب را از من و تو بهتر مي‌شناخت. آيا زير بار نرفتن اينها غير از منيت و علوطلبي چيز ديگري بود؟ اين نتيجه علوطلبي و خودبيني و تكبر و زياده جستن است كه انسان حقيقتاً انسانيتش را زير پايش مي‌گذارد، اما نتيجه‌اش چه مي‌شود؟ فانظر كيف كان عاقبه المفسدين. نگاه كن ببين اينها عاقبت كارهايشان به كجا رسيد؟
برادران و خواهران! كمي زيادتر توجه مي‌فرمايند. كانه خدا براي خودش واجب نموده هر كسي هر معصيتي كرد، علاوه بر عذاب آخرت، در دنيا به بلاي نظير آن معصيت مبتلا سازد. مثلاً يك نگاه بكنيد، دقت بكنيد كسي كه عمداً روزه‌اش را بخورد، مبتلا مي‌شود و موقع مردن از گرسنگي مي‌ميرد، به قدري گرسنه شود و چيزي هم نتواند بخورد و نعوذبالله با عداوت خدا از دنيا برود. به اين محل شاهد توجه فرمائيد! يك آدمي كه از روي منيت من بگويد و زير بار حق نرود، نتيجه‌اش اين است كه به ذلالت مبتلا مي‌شود. در همين دنيا هم نگاه كنيد محمد رضاي معدوم منفور از جهت منيت چگونه بود. او هم كاملاً رهبر کبير انقلاب را مي‌شناخت. حتي يك وقتي در مجلس اقرار كرده بود كه مرجع بايد خميني باشد. او از جهت منيت به نصيحتش گوش نداد و نتيجه‌اش اين شد كه فرار كند و پناهنده شود به سادات كه نوكر حلقه به گوش آمريكا و اسرائيل است و در آخر زير پاي فرعون به خاك سپرده شود. ذلت بالاتر از اين چه مي‌شود؟ ابوجهل كه حاضر نبود به سلام ابن مسعود جواب دهد، كارش به جايي رسيد كه وقتي ابن مسعود مي‌خواهد او را به جهنم بفرستد، مي‌گويد سر مرا كمي از سينه‌ام ببر تا سرم در ميان سرها كمي بلندتر ديده شود. مسلمان ها! بدانيد بني صدرها، كارترها از ابوجهل بدتر هستند. آن وقت ابن مسعود چه كار مي‌كند؟ كاري مي‌كند كه كمي از سرش هم روي گردنش باشد و در ميان سرها يك كمي كوتاه تر باشد.
آگاه باشيد گول اين بيگانه پرستان را نخوريد. همين شخص(بني صدر- رجوي) نبود كه به شما مي‌گفت دشمن خونخوار غرب است و شما را مقابل سرمايه داري غربي به مبارزه دعوت مي‌كرد؟ والله، اي جوانان! شما عزيزان ما هستيد و ما خير شما را مي‌خواهيم. چطور شد آن رجوي كه اين همه سنگ مبارزه با غرب را به سينه‌اش مي‌زد، رفت و به ميتران صهيونيست پناهنده شد؟ اول اينكه نتيجه منيت بدبختي است، دوم اينكه متوجه مي‌شويد كه اينها خيانتكار بودند، نيرنگ باز بودند. تمام حرف هايشان براي خودشان بود، والا اگر روي عقيده بود، حاضر مي‌شد به خاطر عقيده‌اش بميرد، ديگر چرا به دشمنش پناهنده شود؟
بالاخره خودبيني نتجيه‌اش اينهاست و اميدوارم ان شاءالله خداوند تبارك و تعالي تك تك ما را فقط به اين يك كلمه كه مي‌خواهم تذكر بدهم، موفق دارد. همه من ها كفر است. نگاه كنيد در مقابلش اخلاق اسلامي است. اخلاق اسلامي اين است. دو نفر را بگويم و خاتمه بدهم. رهبر عظيم‌الشأن انقلاب عظمت اسلام را حفظ مي‌كنند. ايشان در ميان مسلمانان متواضع است، اما نمايده آمريكا را قبول نمي‌كنند و قبلاً مي‌فرمايند كه اصلاً به ايران وارد نشود، اما در عين حال مي‌فرمايند: «اگر به من خدمتگزار بگوئيد بهتر از آن است كه رهبر بگوئيد.» و مي‌فرمايند: «رهبر من آن نوجوان 13ساله‌اي است كه نارنجك به كمر مي بندد.» در اطلاعيه شهداي 17 شهريور هم در مقدمه‌اش نوشتند:«كاش خميني ميان شما كشته مي‌شد.»
اما تربيت شده امام، مرحوم رجائي، خدا درجاتش را عالي بكند، به سازمان ملل در قلب آمريكا رفت. آن روز كارتر رئيس جمهور بود. او حاضر نشد با كارتر ملاقات كند، اما در مسجد كوچكي كه مال سياهپوستان بود، در صف آنها به نماز ايستاد. نتيجه اخلاق اسلامي اينها هستند. آن وقت آن چيزي كه ما ثمر مي‌بريم چيست؟
نگاه كنيم ببينيم كه رهبر انقلاب و مرحوم رجائي و مرحوم بهشتي – رضوان الله عليهم- و مرحوم باهنر در تابع بودن به امام و تواضع به چه مقامي رسيدند و آنها (بني صدر و رجوي) در خودنمائي در مقابل امام به چه بيچارگي هائي مبتلا شدند. مسلمان بايد از افعال ديگران عبرت بگيرد.

خطبه دوم:
 

بسم الله الرحمن الرحيم
با درود و سلام
عزيزان!
چند تن از پاسدارانمان در تبريز به دست دزدان و جنايتكاران به شهادت رسيدند. در اينجا مي‌خواهيم كه اطلاعات سپاه و اطلاعات شهرباني كمي آگاهانه تر رفتار نمايند. مسئولين شهرباني ! مسئولين آگاهي! ببينيد. والله العظيم آنچه مي‌خوريد، حرام مي‌خوريد. چرا اين همه سكوت؟ چرا در ايام پهلوي ملعون، اگر يك امر جزئي اتفاق مي‌افتاد، شما شب و روز نداشتيد. خجالت بكشيد. والا ما مجبوريم هفته آينده مطالب را با مردم در ميان بگذاريم.
مطلب ديگر سالگرد مرحوم آيت الله طالقاني است كه با ياد آن بزرگوار قلب ها جريحه دار مي‌شوند. مردي كه اقلاً 40 سال از عمر خودش را در مبارزه با استعمار گذراند كه فقط يك دفعه‌اش به 10 سال زندان محكوم شد. جرم هايش چه بود؟ از جمله جرم هائي كه دستگاه طاغوت براي او مي‌شمرد اين بود كه چرا مرحوم نواب صفوي در خانه تو بوده است؟ مرحوم نواب صفوي- رضوان الله عليه- خاري بود در چشم محمدرضاي خائن و بلكه در چشم انگليس به هرحال يك چنين مرد باعظمتي بود كه تا آخرين لحظه عمرش با استعمار مخالفت كرد. گاهي كه صحبت مي‌كرديم، دردش را مي‌ديديم. اين تفرقه به قدري ايشان را رنج مي‌داد كه گاهي وقتي صحبت از تفرقه ميان مسلمانان مي‌شد، گلوي ايشان فشرده مي‌شد. عقيده من بر اين است كه اگر كسي بگويد ايشان غصه مرگ شدند، مبالغه نكرده است.
به هر حال ما در سالگرد اين بزرگوار بايد متوجه باشيم از چه جهت ايشان را تجليل مي‌كنيم. از جهت مبارزه ايشان با استعمارگران غرب و شرق. ايشان مي‌فرمود:«اسلام نبايد وابسته باشد، مسلمان نبايد وابسته باشد، براي اينكه تكيه مسلمان بر قدرتي است فوق تمام قدرت ها و آن عبارت است از قدرت الله.» باز هم اينجا جا دارد كه نصيحت كنم به آنهائي كه خودشان را وابسته (به مرحوم طالقاني) مي‌بينند، ولي مي‌دانند كه وابسته نيستند. اين قدر پدر طالقاني نگويند و روح آن بزرگوار را بيش از اين اذيت نكنند. آخر شما كه مي‌گوئيد پدر طالقاني، آن بدبختي را كه پناهنده به غرب شده (رجوي را مي‌گويم) به رهبري قبول مي‌كنيد، در صورتي كه مرحوم طالقاني دشمن خوني فرانسه و استعمارگران بود، فرانسه‌‌اي كه حتي اكنون نيز دست هايش به خون نرديك به 2 ميليون مسلمان الجزايري آغشته است. الله اكبر! اي جوان آگاه باش كه نزديك به2 ميليون الجزايري به جرم اسلام و طلب استقلال توسط جلادان فرانسه به شهادت رسيدند و آن بدبخت به چنين جلاداني پناهنده مي‌شود.
«ان لم يكن لكم دين فكونا احرارا في دنياكم»:اگر دين نداريد، اقلاً آزاده باشيد. آخر يك بدبختي را كه به چنين جلاداني پناهنده مي‌شود به رهبري قبول كردن والله ننگ است. چرا به آغوش اسلام باز نمي‌گرديد؟ آغوش پر مهر و محبت اسلام كه خطاب مي‌كند «يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله»:اي آن بندگان الله كه اسراف و معصيت كرده‌ايد، مأيوس نشويد و باز گرديد به طرف قرآن. چرا آغوش قرآن و پيامبر(ص) را مي‌گذاريد و به چنين منافقي پناهنده مي‌شويد؟
اما مطلب ديگري كه باز هم اي مردم اگر واقعاً به آن مرحوم علاقمنديد، به خصوص آنها اين سخن را بشنوند و بعد از اين اگر انسان باشند يا به آغوش اسلام باز مي‌گردند و يا اسم مرحوم طالقاني را به زبان نمي‌آورند. ايشان [آيت الله طالقاني] با عمل خويش گفت كه اي شهداي هفده شهريور راهتان ادامه دارد. تبريز با شهامت بود. تبريز بود كه چهلم آنها را گرامي داشت و شهيد داد و از شهيد دادن مضايقه نكرد، تا اينكه جاهاي ديگر همصدا شدند و در نتيجه دودمان پهلوي را به زباله دان تاريخ سپردند. اين جمعيت ها كه توپ و تانك دودمان پهلوي را از دستش گرفتند و خودشان را هم به جهنم فرستادند و به بعضي هم دنيا را جهنم كردند، از چند تا ترقه شما نمي‌ترسند.
آيت الله طالقاني در سخنراني روز دوم شهادت مرحوم مطهري در اين باره كه او كيست، فرمود:«اگر اختلاف عقيده هست، راه حل آن ترور نيست. ترور وحشت مي‌آورد. ترور كار انسان نيست. در نتيجه ترور استعمار مسلط مي‌شود، اينها مي‌گويند مخالف استعمار هستند. شما كه به دروغ مي‌گوئيد دشمن ما آمريكاست، پس چرا با سلاح آمريكائي برادران مسلمان خودتان را مي‌كشيد؟
بنابراين روح مقدس آن مرحوم را اين قدر ناراحت نكنيد. اين را بدانيد مردم مسلمان و عبور ايران كه در روز 17 شهريور هزاران شهيد دادند و با دست خالي و فقط با الله اكبر مقابل تانك ها رفتند، هيچ گاه در مقابل پنج نفر دزد خضوع نخواهند كرد. اين آخرين جمله است كه به شما مي‌گويم. ببينيد مردم منتظر هستند، چون امام فرموده اند مقامات اقدام نمايند، ساكتند. در اين تبريز مسلمان ها مكرر مي‌آيند و به ما مي‌گويند كه اجازه بدهيد تا همه اينها را درب و داغون كنيم. اگر به اهل تبريز اجازه داده شود، در يك روز در هر سوراخ موشي كه خزيده باشيد جوانان باغيرت تبريز شما را به جهنم مي‌فرستند.
البته از جانب شما هم لازم مي‌بينم تشكر كنم از ژاندارمري و لكن به عنوان الحمدالله علي غنايا يعني از اين عمل ژاندارمري تشكر كنم، ولي به اين تنها قانع نيستيم. در هفته پيش فهميديد كه يك اتوبوسي را كه مي‌خواستند در گردنه شبلي تبريز تاراج نمايند، پليس راه رسيد و مانع شد. دزدان فرار كردند، ولي چون 2 نفر پاسدار را شهيد كرده بودند، به همت ژاندارمري و همكاري كميته انقلاب اسلامي، دزدان كه 5 نفر بودند، دستگير شدند، چون سلاح هاي آنها همان سلاح هائي بود كه برادران ما را شهيد كرده بودند. در نتيجه روي قانون جرمشان ثابت است و تحويل دادگاه انقلاب شده اند و اميدوارم ان شاءالله دادگاه انقلاب هم خيلي زود دوستان آنها را شناسائي كند و خود آنها را هم به جزا و به جهنم بفرستند. اميدوارم كه ان شاءالله اداره آگاهي هم نسبت به جناياتي كه در شهر اتفاق مي‌افتند، اقدام بنمايد و نگذارد كه ما گله هايمان را به مردم بكنيم.
مطلب ديگر مي‌گويند بعضي از ادارات به قدري به اسلام خضوع نكرده اند كه حتي نماز ظهر را حاضر نيستند. به آنها برسانيد كه بايد به وظايف اسلامي خود عمل نمايند و با اين همه تشريفات، مردم را معطل ننمايند و ما را مجبور نكنند كه دست به اقدام جهاد بزنيم. افتخار ادارات به اين است كه به خلق خدمت كنند. آنها از بيت المال مسلمين مي‌خورند، پس بايد به مسلمان ها خدمت كنند. اين قدر تشريفات نكنند و مردم را معطل نكنند و نگذارند كه ما اسم بعضي از ادارات را ببريم و جرم هايشان را بشماريم تا خلق با همان چشمي كه در زمان پهلوي به آنها نگاه مي‌كردند، با همان چشم نگاه كنند. انجمن هاي اسلامي ادارات نيز موظفند اينها را به اخلاق دعوت كنند تا هر روز در نماز جماعت حاضر شوند. اگر براي نماز جماعت بهانه بياورند و شركت نكنند، رسول اكرم(ص) فرموده آنهائي كه با مسلمان ها نماز نمي‌خوانند حق ندارند با مسلمان ها هم خوراك و هم مجلس شوند؛ نتيجتاً اي كارمند اداري! اين را بدان كه مسلمان وقتي موظف شد با تو هم خوراك نشود در نتيجه ما هيچوقت نمي‌گذاريم تو در اداره اسلامي مانده و از آن اداره حقوق بگيري. اين را هم بدانند كه همچكس حق ندارد از وسايل نقليه ادارات استفاده كند و اين ابلاغ است و اگر بعد از اين يك اداري ديده شود كه از وسيله اداره استفاده شخصي مي‌كند، فوراً دستگير شده و در هر مقام و هر شغلي كه باشد بركنار و تحويل زندان خواهد شد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 57